صبح در کوچه‌ی ما منتظر خنده‌ی توست

سلام

می نویسم آنچه را که مقدر باشد

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴ پدر

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

محبوب ترین مطالب

  • ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۶ حج 99
  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

دیرزو از پروپوزال دفاع کردم .

خوب این نیز بگذرد ...

میگن هنوز اول راهی موضوعت تصویب شد برو سراغ بقیه راه الان یعنی کلاه خود بذارم سرم ؟ زره هم لازمه ؟ کفش آهنی چی ؟

coolenlightened

 

م . الف گندم
۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام به تک و توک

درسته همین شما که تک و توکی و اومدی ...

خوب این بازار نیز از رونق بیفتاد . چه کنم اینقدر با خوشه بندی فازی آنلاین سر و کله زدم که دلم به نوشتن نیست . یعنی درست‌تر بگویم حواسم نیست .

 

الان من برای استادم چند مثقال زعفران و شیشه ای آبغوره و شیره انگور ببرم -سوهان را قبلا رسانده ام دست ایشان - حل است انشالله .؟!! یعنی من چیم کمتره از اون بنده خدا یک و هفتصد داد براش پایان نامه نوشتند بعدا حالا دکتری هم قبول شده ؟!!!

حالا من که غلط بکنم برم دکتری !!

خب . می دانم همه اش بافته ذهن خسته من است شما جدی نگیرید .

 

پ.ن. سمانه جان من خوبم ، خسته ام اما خوبم ، دلم می شکند گاهی مثل همه ولی خوبم دلم برای در آغوش کشیدن حقیقی تو پر می زند .

 

 

الان من: cool از عصر اینقدر چشمهام خسته شده که عینک زدم البته آنتی رفلکس . درست می گم ؟

م . الف گندم
۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

و این من ،

زنی تنها...............

در آستانه فصلی سرد .....

 

 

تهی شدن درد بدیه

بد دردیـــــــه

بــــــد!

broken heart

م . الف گندم
۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

دلم می خواهد بوی عید همه جای خانه بپیچد و من جانمانم از او

جا نمانم از پیشنهاده (پروپازول) ، اردیبهشت نزدیک است !!

اینقدر دلم خواست شیرینی بپزم که مقاومت محال بود و پختم و شیرینی گردویی خوب شد نمی‌گویم عالی چون کمی رنگش ..فقط کمی طلایی شد دلم میخواست سفید باشد .

چند روزهست که میخواهم هفت سین خوشگل درست کنم ولی نه وقت گیرهست و... این یکی نه ...

سبزه مانده هنوز ...

توی باغچه لوبیا چشم بلبلی - فلفل دلمه ای رنگی - لوبیا موزاییکی ( تخت هست و بعد از پخت خیلی بزرگ میشود در حد یک سکه 500 تومانی) کاشتم هنوز سر نزده .

خانه تکانی که تا سه ساعت مانده به سال تحویل فایده ندارد چون یک ماه پیش انجام شد و دوباره هیچی سرجای خودش نیست .

 

از خوابیدن و جا موندن هراس داشته باشی بده ؟

از اینکه احساس کنی هوارتا کار داری و دلت بخواد بخوابی و بعد مانعش بشی بده ؟

من خوابم می یاد یعنی برم بخوابم ؟ امشب هم ترجمه تموم نشه ؟

 

*دیروز یک حسن یوسف خوشگل خریدم چند رنگه و کوچک باید بزرگش کنم .enlightened

 

م . الف گندم
۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

برای اینکه دانش آموزان جهت ارائه تمرین فلش به مدرسه نیاورند پیشنهاد دادم یک گروه در تلگرام ساخته شود و به همان آدرس ارسال شود . خلاصه گروه را ساختم و نامش را« اینجا کلاس است »گذاشتم . قول گرفتم از آنها که صبح بخیر شب بخیر نگویند . عکس و اراجیف و سخنان حکیمانه و گیاهان دارویی و تبلیغات و خزئبلات روانشناسانه نفرستند فقط درس نمونه سوال ارائه تمرین و همین ...

حالا از این چیزایی که گفتم نفرستادند ولی دور هم می نشینند و حرف می زنند و یکی که اعتراض می کند الان خانوم حذفمون میکنه می گویند ما که چیزی نگفتیم مگه اسم اینجا : اینجا کلاس است نیست ؟ خب ما تو کلاس هم از همین حرفا می زنیم !

حالا من با این وروجک ها چه کنم ؟surprise

م . الف گندم
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

این متن باید زود ترجمه بشه ، خیلی سرعت ترجمه ام کمه نمی گم بد ترجمه می کنم شاید خیلی وسواس به خرج می دم .

و دایم از گوگل ترنسلیت پدربیامرز کمک میگیرم .

اینم التماس دعای ما : البته قسمتی از ابتدای مقاله است

1.1 The k-means clustering objective
One of the most widely-cited clustering objectives for
data in Euclidean space is the k-means objective. For
a finite set, S, of n points in Rd, and a fixed positive

integer, k, the k-means objective is to choose a set of
k cluster centers, C in Rd, to minimize:

اینجا فرمول داشت


which we refer to as the “k-means cost” of C on X.
This objective formalizes an intuitive measure of goodness
for a clustering of points in Euclidean space. Optimizing
the k-means objective is known to be NP-hard,
even for k = 2 [4]. Therefore the goal is to design approximation
algorithms.
Definition 1. A b-approximate k-means clustering
algorithm, for a fixed constant b, on any input data
set X, returns a clustering C such that: ! X(C) < b·OPTX , where OPTX is the optimum of the k-means
objective on data set X.

Definition 2. An (a, b)-approximate k-means clustering
algorithm, is a b-approximation algorithm that
returns at most a · k centers.
Surprisingly few algorithms have approximation guarantees
with respect to k-means, even in the batch setting.
Even the algorithm known as “k-means” does
not have an approximation guarantee .

Our contribution is a family of online clustering algorithms,
with regret bounds, and approximation guarantees
with respect to the k-means objective, of a novel
form for the online clustering setting. Notably, our
approximation bounds are with respect to the optimal
k-means cost on the entire data stream seen so far,
even though the algorithm is online.

We extend algorithms from [19] and [25] to the unsupervised
learning setting and introduce a flexible
framework in which our algorithms take a set of candidate
clustering algorithms, as experts, and track the
performance of the “best” expert, or best sequence
of experts, for the data. Instead of computing prediction
errors in order to re-weight the experts, the
algorithms compute an approximation to the current
value of the k-means objective obtained by each expert.
Our approach lends itself to settings in which
the user is unsure of which clustering algorithm to use
for a given data stream, and exploits the performance
advantages of any batch clustering algorithms used as
experts. Our algorithms vary in their models of the
time-varying nature of the data; we demonstrate encouraging
performance on a variety of data sets.

 

م . الف گندم
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

....................................

م . الف گندم
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
داستان کوتاه پشت بام
 
آرام و بدون جلب توجه مهمانان از کنار آنان برخاست و به حیاط خانه مادربزرگ رفت ، حیاطی که حالا ،روی سر پسر خاله ها بود.کنار بهار خواب ایستاد و به آسمان نگاه کرد غروب کم کم خودی نشان می داد، دلش یکباره گرفت ، یک جور خاص انگار که یک گوشه قلبش یخ زد و ضرب آهنگش نویدی از سماعی دیگر داد. او خانه مادربزرگش را همیشه دوست داشت ، پر ازمهربانی بود ، خانه ای جنوبی با نمای سبز، درب ورودی سبز ، و اگر مهتابی آبی رنگ دم در نسوخته بود کوچه مادربزرگ در شب دیدنی می شد .
پشت بام خانه هم گوشه تنهایی او بود، داخل سالن شد مواظب بود کسی متوجه اش نشود به سمت راه پله پشت بام می رفت نمی خواست دیگران آنجا را کشف کنند ناگهان مادر صدایش زد : ستاره این سطل آشغال را توی راهرو بگذار .
در ملَقی را که باز می کردی سمت راست دو کاج قد علم کرده و به تنهایی درون مدرسه خرابه پشت خانه ساکن بودند ،دست چپ کوچه بود . در دور دست ،گنبد و گلدسته های فیروزه ای امامزاده دل را به ارادتی خالصانه وا می داشت ، شب میلاد بود و گلدسته ها چراغانی و قرص ماه در دامان آسمان زینت گوشه خلوتش شده بود . صدای زندگی را می شد از رفت وآمد ماشین ها در خیابان شنید که امشب شلوغ تر از هر شب نیز بود. لبه پنجره نشست و پاهایش را روی بامی گذاشت که سطح آن از باران عصر نمناک بود، کفش هایش را کند و پا برهنه شد ،دستها را ستون چانه کرد وجاری شدن باران را زیر پوستش حس کرد .
به خودش شک داشت ، به آن پنجره دوردست شک داشت ،به دل نوشته غزل گونۀ او شک داشت، اما به این بیت یقین :
احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست    
                                            در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
معبدی بود آنجا تنها وتنها برای پرستش یک خدا ، اگر چه دو قبله داشت!.....
ولی همیشه یکی برتر از دیگری ،گوشه گوشۀ این سرزمین چند متری محراب بود . به آن قبله راز می گفت و به این قبله نیاز می جست و نماز می خواند.
حیف که مادربزرگ همین روزها از این خانه نقل مکان می کرد ....!
در قاب چشمانش آن پنجره همیشه بسته جا گرفته بود ، پنجره ای که کرکره هایش همیشه آویزان بودند .
خانه ای در آن دورها و جز نور مهتابی که از لابلای کرکره ها سرک می کشید ، هیچ کس این طرف پنجره را نگاه نمی کرد .
جیغ پسر بچۀ همسایۀ روبرویی از جا پراندش ؛ پسرک به حیاط دوید و مادر با کمربندی در دست از پس او ؛ پسرک فریاد می کشید به خدا من نشکستم ، حوض را دور زد وکنج حیاط ایستاد ، مادر روی بهار خواب با بغضی در گلو داد می زد : مگر دستم به تو نرسد !!
-مامان دست خودم نبود داداش هلم داد.
مادر احساس درماندگی کرد و روی پله نشست :جهنم ! این آینه از سر سفره عقدم ترک برداشته بود ؛اصلاً شکستنی بود و بغضش ترکید...
صورتش را به سمت درختان برگرداند ، گریه اش گرفته بود :خدایا! زندگی است دیگر...
آسمان کم کم چادر سیاه پولکی اش را به سر می کرد ،صدای بال و پر زدن کبوترهای مستاجر کاج های خرابه نشین نگاهش را دعوت کرد. این کبوترها معلوم نبود از کدام چاه یا قفس گریخته و به این کاجهای خسته پناه آورده بودند نه کاج ها تنها بودند و نه آنها بی لانه صبح زود می رفتند پی روزی وغروب برمی گشتند به لانه ... این کلمه ذکر لبش شد: خوشبختی است دیگر...
حال خوشی پیدا کرده بود انگار بین زمین و آسمان پی گم شده ای آمده بود یک جور غریب دلشوره داشت ، خوشحال بود  از اینکه هنوز زنده است  می خواست روی بام بدود اما آهسته رفت و وسط بام ایستاد می خواست فریاد بزند اما زمزمه کرد :« اینجاست همان جایی که ستاره ها از همیشه  نزدیکترند » آرام چرخید و چرخید ،سرش را تکانی داد وگفت :« ونسیم بی پروا گیسو پریشان می کند» چشمانش سیاهی رفت و روی بام نشست ، نفس عمیقی کشید : انگار آدم به معراج می رود .
اذان از گلدسته های امامزاده به پرواز در آمده بود . چه نوایی! عجیب بر دلش نشست ؛ اشک بود وگونه های تفدیده اش.سرش را به سجده گذاشت ؛دلش خیلی تنگ بود تا به حال اینقدر ساده و بی بهانه گریه نکرده بود .
صدای مادرش را شنید که می گفت : سهراب ستاره کجاست؟ 
 - خوب معلومه تو آسمونه دیگه!

 

م.ا.گندم
بهار1376

حال اون زمان من : angel 

م . الف گندم
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 امروز بخشنامه معلم پژوهنده رسید ...........

مثل هر سال ثبت نام می کنم نمی دانم مثل هر سال انجامش را به تعویق خواهم انداخت یا نه به هر حال روزی این موضوع را که در ذهنم  رسوب کرده لایروبی خواهم کرد از نتیجه اش می ترسم و زیر سوال رفتن نظام آموزش هنرستانی و یا همکارانی که در این مدرسه تدریس داشته و دارند .

نتیجه مشخص است باید با این تحقیق اثبات شود .

می دانم خیلی از این ایراد ها و مشکلات برمی گردد به خود ما این ما هستیم که شوق آموختن را به دل دانش آموز می اندازیم ولی بی انصاف هم که نباشیم سر ذوق آوردن یک دانش آموز بی انگیزه خیـــــــــــــــــــــــــــلی سخت است .

 

م . الف گندم
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

من اینقدر گوسفندم کافیه بهم لبخند بزنه منم خنده ام بگیره ............

این به این معنا نیست که فراموش کردم . یادم هست ولی به خندیدن ادامه میدم .

چون می خوام پیری سرشار از آرامشی داشته باشم .

حالا یادم افتادم ، 17 ساله که بودم تعریف من از خوشبختی جاری بودن آرامش در زندگی بود .

همین کافی هست برای من .heart

                                  آرامش

م . الف گندم
۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر