صبح در کوچه‌ی ما منتظر خنده‌ی توست

سلام

می نویسم آنچه را که مقدر باشد

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴ پدر

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

محبوب ترین مطالب

  • ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۶ حج 99
  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

آفَـــنایی عشق

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۸ ب.ظ

این روزها هر چی به دست ما میده میگه آفَــنایی و وقتی بهش چیزی میدیم یادآوری می کنه که آفَنایی یعنی بگو

بفرمایین 

- یک روسری توی سرویس تریکو بچه ها هست که کوچیکه، همون را سر عروسک کرده بودیم ( عروسک اندازه بچه واقعی 3 ماهه است و کمی ازش می ترسه و هیچ وقت بغلش نکرده  ) میگه سری بده و روسری را از سر عروسک باز کردم و بستم سر خودش همونطور که از اتاق میره بیرون برگشته به عروسک میگه ممنونم عَسَک .

گفتم که زمان فعلها رو قاطی داره : اومده میگه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه جیغ می زنم میگم نــــــه بریم توالت بدو میگه نه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه باز تازه متوجه شدم میگه اینجا جیش کردم قبلنا .

این روزها عاشق کارتون شده و تلوزیون مختص ایشون و شبکه پویاست البته به سریال کیمیا هم علاقه خاصی داره تا جایی که میگه کیمی دوست منه ( یعنی من کیمیا رو دوست دارم ) کیمی نازه منه - کیمی عاشق منه ( یعنی من عاشق کیمیا هستم )

- خواهرش یک بلوز داره که جلوش از یک پارچه نرم و گربه ای هست وقتی این لباس رو می پوشه روابطش با خواهرش عجیب حسنه می شه و دایم می خواد بغلش کنه و میگه عزیزم م م م م و حسابی ذوق می کنه . علتش همون نرمی لباسشه که دوست داره بغلش.

- تازگی ها یکسره در حال تعویض لباسه و خانه پر از شبار و سابا است امروز رفته سر کشو و به خواهرش میگه باس گشنگ من کو ؟

 

smileyheart

۹۹/۰۹/۱۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
م . الف گندم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی