صبح در کوچه‌ی ما منتظر خنده‌ی توست

سلام

می نویسم آنچه را که مقدر باشد

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴ پدر

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

محبوب ترین مطالب

  • ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۶ حج 99
  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

درخشش تو مثل آبشاری


از بلندی‌های محال می‌ریزد


در تخیّل پنجره‌ای است


که هفت آسمان در او جمع می‌شود


من به مدد مهربانی تو


و آفرینه‌های این تخیّل مغموم


در باغ‌های ناممکن آواز می‌خوانم


برای سنگ‌های پرنده

 

 

فکر کنم سلمان هراتی ...........شما بگید از کیه ؟

 

- اینقدر پریشون هستم که نخوام جستجو کنم .

- گیس طلا باز من رخت چرکهامو در معرض دید عموم پهن کردم .

- اینجا که خلوته بذار با خودم باشم .

م . الف گندم
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
م . الف گندم
۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۱

امروز 22 بهمن 94

خواننده ای خواند،.... و آواز با این مصرع تمام شد :

زنده بودن هنری ایرانیست

.

.

.

من حرفی برای گفتن ندارم frown

م . الف گندم
۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این سریال خانه دار شدن ما بعد از رفتن به آپارتمان ماجرای بامزه دیگه ای هم داشت :

بعد از اسباب کشی ایراد های خانه را برطرف کردیم کمی بنایی راه اندازی کولر و سرویس آن و گرفتن لک نم سقف اتاق و حصار کشی جلوی بالکن .... یک ماه گذشت و تازه خستگی این مدت داشت می رفت بیرون ، مهمان داشتیم برای خانه نویی و سر سفره نهار ، در زدند با یک یا الله ]مدند تو منم هاج و واج یکی یک سر متر را گرفت دیگری رفت ته هال صاحب خانه کناری هم بود ( ازش نگم بهتره آدم مزخرف )

خلاصه

ما سند آپارتمان غربی را دریافت کرده بودیم و در ساختمان شرقی نشسته بودیم  و این ایراد از قبل وجود داشته و صاحبخانه های قبلی با هم به توافق نرسیده بودند و این آقا داشت با سندی که از خانه ای که ما در ان نشسته بودیم وام مسکن می گرفت و آقایون متر به دست کارمند بانک بودند .

راحت ترین راه عوض کردن خانه بود یعنی حالا که سند غربی را داریم بریم همون ساختمون غربی بشینیم .

رفتیم و دوباره اسباب کشی و دوباره همان سرویس کولر بنایی های ریز ریز و مستقر شدن

امیداوارم که وسیله شادی شما را فراهم کرده باشم . laugh

م . الف گندم
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

امروز دو ساعت اول صبح بیکار بودم و دو ساعت بعدی را هم معلم تاریخ قرض گرفته بود و من باید در امور دفتری با مدیر همراه می بودم و چهار ساعت بعدی با یک کلاس .

امروز باید تکلیف این پایان نامه و روند اداری کار مشخص می شد به هر قسمت که زنگ می زدم یا نبودند و یا جواب درستی دریافت نمی کردم . مدیر گروه هم که دست نیافتنی شده و ...

خلاصه فهمیدم برای دفاع در شهریور باید تا اردیبهشت پروپازول را دفاع کنم و این یعنی خاک عالم به سرم البته موضوع دستم آمده و مسیر روشن شده ولی هنوز سردرگم کابرد این فرضیه ام که از قضا کلی هم کاربرد دارد و نمی دانم کدام طرفی باید بروم و روی همین حساب هنوز موضوع را ثبت ایران داک هم نکرده ام و این خود، نوعی عقب ماندگی محسوب می شود .

تو همین شیش و بیش بودم که یادم آمد وای برنج ها روی گازند و همان شفته خطابشان کنیم بهتر است قرار بود در این فرصت یک و نیم ساعته عدس پلویی مهیا شود که نشد خب دستم من نیست حواسم پرت شد .

عدس ها پخته بودند و برنج ها شفته دو عدد سیب زمینی و دو عدد هویچ آب پز نیز از صبح مهیا بود + شنبلیله کمی + شوید کمی از کمی بیشتر + پودر سیر و ادویه پاپریکا سریع نقشه کُبّه امد توی سرم البته شبه کبه و سیب زمینی و هویچ و عدس و برنج میکس شده + تخم مرغ و نمک ادویه غذایی در حد کتلت ساخته شد و البته سرخ کردن کتلت ها در نیم ساعت امکان پذیر نبود و این شد که زنگ زدم مدرسه ببخشید خانم معاون می شود من این دو ساعت را نیام و به جاش هفته آینده از همان کله صبح در خدمت شما باشم آخه نهارم هنوز حاضر نیست و بچه دوازده و نیم از مدرسه میاد و گشنه می مونه و ایشان فرمودند . رسیدگی به همسر و فرزند مهمتره عزیزم نیاز به جبران هم نیست می تونی بمونی خونه امروز گفتم نه دیگه تا این حد میام ولی دو ساعت دیرتر و این شد که با ارامش بیشتری به کارها رسیدم و رفتم که کم کم حاضر بشوم و البته باز هم یک ربع دیر رسیدم مسیر ما اصلا تاکسی خورش خوب نیست .

از برخورد معاون مدرسه سپاسگذارم .

پ.ن : همه عدس و برنجها زیاد بودند کمی هم عدس پلو لگد شده مهیا شد .

       کتلت ها اوووووووووووووووووووم جاتون خالی

م . الف گندم
۲۱ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
م . الف گندم
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۰۳


سلام

گفتم  سکوت اینجا بشکنه همین  یک خبطی کردم از این سایت نوشته ای را کپی کردم یک جای نباید بعد یکهو آدرس سایت هم چسبید تنگش ( این از آپشن های بیان است که فعالش کرده بودم ) پس زود برگشتم اینجا همه پستها را رمز دار کردم و نام نویسنده را محو الان من به نظر شما قابل شناسایی هستم  ؟ نیستم ؟

خداحافظ

م . الف گندم
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر


گل زردم

همه دردم

تو بیا تا دور تو گردم

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاای

 

بعد از خواندن چند پاراگراف از شبکه های حسگر بیسیم بد ندیدم بزند به سرم  و تلوزیون ، رادیو آوا ، به < از اینجا تا به بیرجند سه گداره > ....

چرخیدم با آهنگ و خندیدم و کیف کردم و با موسیقی اش همراه و هزار نقشه ریخت توی سرم .....

عروسی دخترم بود و داشت با همین آهنگ برای داماد می رقصید  .... و وقتی می گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآااای دامن سفیدش دورش می چرخید . یک دستش بالا بود کمرش به پهلو خم و دست دیگرش به دامن و می چرخید .

 

فداش بشم عسل مادر 

گاهی خوب است آدم به سرش بزند و بیاید همه این به سر زدن ها را بنویسد مبادا فراموش کندش .

یادم بیندازید عروسی عروسکم این آهنگ برای رقصش فراموش نشود .

 

 

م . الف گندم
۲۱ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
م . الف گندم
۱۶ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
م . الف گندم
۱۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۴