....................................
....................................
حال اون زمان من :
امروز بخشنامه معلم پژوهنده رسید ...........
مثل هر سال ثبت نام می کنم نمی دانم مثل هر سال انجامش را به تعویق خواهم انداخت یا نه به هر حال روزی این موضوع را که در ذهنم رسوب کرده لایروبی خواهم کرد از نتیجه اش می ترسم و زیر سوال رفتن نظام آموزش هنرستانی و یا همکارانی که در این مدرسه تدریس داشته و دارند .
نتیجه مشخص است باید با این تحقیق اثبات شود .
می دانم خیلی از این ایراد ها و مشکلات برمی گردد به خود ما این ما هستیم که شوق آموختن را به دل دانش آموز می اندازیم ولی بی انصاف هم که نباشیم سر ذوق آوردن یک دانش آموز بی انگیزه خیـــــــــــــــــــــــــــلی سخت است .
من اینقدر گوسفندم کافیه بهم لبخند بزنه منم خنده ام بگیره ............
این به این معنا نیست که فراموش کردم . یادم هست ولی به خندیدن ادامه میدم .
چون می خوام پیری سرشار از آرامشی داشته باشم .
حالا یادم افتادم ، 17 ساله که بودم تعریف من از خوشبختی جاری بودن آرامش در زندگی بود .
همین کافی هست برای من .
درخشش تو مثل آبشاری
از بلندیهای محال میریزد
در تخیّل پنجرهای است
که هفت آسمان در او جمع میشود
من به مدد مهربانی تو
و آفرینههای این تخیّل مغموم
در باغهای ناممکن آواز میخوانم
برای سنگهای پرنده
فکر کنم سلمان هراتی ...........شما بگید از کیه ؟
- اینقدر پریشون هستم که نخوام جستجو کنم .
- گیس طلا باز من رخت چرکهامو در معرض دید عموم پهن کردم .
- اینجا که خلوته بذار با خودم باشم .
امروز 22 بهمن 94
خواننده ای خواند،.... و آواز با این مصرع تمام شد :
زنده بودن هنری ایرانیست
.
.
.
من حرفی برای گفتن ندارم
این سریال خانه دار شدن ما بعد از رفتن به آپارتمان ماجرای بامزه دیگه ای هم داشت :
بعد از اسباب کشی ایراد های خانه را برطرف کردیم کمی بنایی راه اندازی کولر و سرویس آن و گرفتن لک نم سقف اتاق و حصار کشی جلوی بالکن .... یک ماه گذشت و تازه خستگی این مدت داشت می رفت بیرون ، مهمان داشتیم برای خانه نویی و سر سفره نهار ، در زدند با یک یا الله ]مدند تو منم هاج و واج یکی یک سر متر را گرفت دیگری رفت ته هال صاحب خانه کناری هم بود ( ازش نگم بهتره آدم مزخرف )
خلاصه
ما سند آپارتمان غربی را دریافت کرده بودیم و در ساختمان شرقی نشسته بودیم و این ایراد از قبل وجود داشته و صاحبخانه های قبلی با هم به توافق نرسیده بودند و این آقا داشت با سندی که از خانه ای که ما در ان نشسته بودیم وام مسکن می گرفت و آقایون متر به دست کارمند بانک بودند .
راحت ترین راه عوض کردن خانه بود یعنی حالا که سند غربی را داریم بریم همون ساختمون غربی بشینیم .
رفتیم و دوباره اسباب کشی و دوباره همان سرویس کولر بنایی های ریز ریز و مستقر شدن
امیداوارم که وسیله شادی شما را فراهم کرده باشم .
امروز دو ساعت اول صبح بیکار بودم و دو ساعت بعدی را هم معلم تاریخ قرض گرفته بود و من باید در امور دفتری با مدیر همراه می بودم و چهار ساعت بعدی با یک کلاس .
امروز باید تکلیف این پایان نامه و روند اداری کار مشخص می شد به هر قسمت که زنگ می زدم یا نبودند و یا جواب درستی دریافت نمی کردم . مدیر گروه هم که دست نیافتنی شده و ...
خلاصه فهمیدم برای دفاع در شهریور باید تا اردیبهشت پروپازول را دفاع کنم و این یعنی خاک عالم به سرم البته موضوع دستم آمده و مسیر روشن شده ولی هنوز سردرگم کابرد این فرضیه ام که از قضا کلی هم کاربرد دارد و نمی دانم کدام طرفی باید بروم و روی همین حساب هنوز موضوع را ثبت ایران داک هم نکرده ام و این خود، نوعی عقب ماندگی محسوب می شود .
تو همین شیش و بیش بودم که یادم آمد وای برنج ها روی گازند و همان شفته خطابشان کنیم بهتر است قرار بود در این فرصت یک و نیم ساعته عدس پلویی مهیا شود که نشد خب دستم من نیست حواسم پرت شد .
عدس ها پخته بودند و برنج ها شفته دو عدد سیب زمینی و دو عدد هویچ آب پز نیز از صبح مهیا بود + شنبلیله کمی + شوید کمی از کمی بیشتر + پودر سیر و ادویه پاپریکا سریع نقشه کُبّه امد توی سرم البته شبه کبه و سیب زمینی و هویچ و عدس و برنج میکس شده + تخم مرغ و نمک ادویه غذایی در حد کتلت ساخته شد و البته سرخ کردن کتلت ها در نیم ساعت امکان پذیر نبود و این شد که زنگ زدم مدرسه ببخشید خانم معاون می شود من این دو ساعت را نیام و به جاش هفته آینده از همان کله صبح در خدمت شما باشم آخه نهارم هنوز حاضر نیست و بچه دوازده و نیم از مدرسه میاد و گشنه می مونه و ایشان فرمودند . رسیدگی به همسر و فرزند مهمتره عزیزم نیاز به جبران هم نیست می تونی بمونی خونه امروز گفتم نه دیگه تا این حد میام ولی دو ساعت دیرتر و این شد که با ارامش بیشتری به کارها رسیدم و رفتم که کم کم حاضر بشوم و البته باز هم یک ربع دیر رسیدم مسیر ما اصلا تاکسی خورش خوب نیست .
از برخورد معاون مدرسه سپاسگذارم .
پ.ن : همه عدس و برنجها زیاد بودند کمی هم عدس پلو لگد شده مهیا شد .
کتلت ها اوووووووووووووووووووم جاتون خالی