آفَـــنایی عشق
این روزها هر چی به دست ما میده میگه آفَــنایی و وقتی بهش چیزی میدیم یادآوری می کنه که آفَنایی یعنی بگو
بفرمایین
- یک روسری توی سرویس تریکو بچه ها هست که کوچیکه، همون را سر عروسک کرده بودیم ( عروسک اندازه بچه واقعی 3 ماهه است و کمی ازش می ترسه و هیچ وقت بغلش نکرده ) میگه سری بده و روسری را از سر عروسک باز کردم و بستم سر خودش همونطور که از اتاق میره بیرون برگشته به عروسک میگه ممنونم عَسَک .
گفتم که زمان فعلها رو قاطی داره : اومده میگه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه جیغ می زنم میگم نــــــه بریم توالت بدو میگه نه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه باز تازه متوجه شدم میگه اینجا جیش کردم قبلنا .
این روزها عاشق کارتون شده و تلوزیون مختص ایشون و شبکه پویاست البته به سریال کیمیا هم علاقه خاصی داره تا جایی که میگه کیمی دوست منه ( یعنی من کیمیا رو دوست دارم ) کیمی نازه منه - کیمی عاشق منه ( یعنی من عاشق کیمیا هستم )
- خواهرش یک بلوز داره که جلوش از یک پارچه نرم و گربه ای هست وقتی این لباس رو می پوشه روابطش با خواهرش عجیب حسنه می شه و دایم می خواد بغلش کنه و میگه عزیزم م م م م و حسابی ذوق می کنه . علتش همون نرمی لباسشه که دوست داره بغلش.
- تازگی ها یکسره در حال تعویض لباسه و خانه پر از شبار و سابا است امروز رفته سر کشو و به خواهرش میگه باس گشنگ من کو ؟