صبح در کوچه‌ی ما منتظر خنده‌ی توست

سلام

می نویسم آنچه را که مقدر باشد

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۱۱ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۴ پدر

پربیننده ترین مطالب

  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

محبوب ترین مطالب

  • ۱۰ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۶ حج 99
  • ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۷ سلام

۶ مطلب با موضوع «دخترم» ثبت شده است

این روز ها شیرین نیست ولی با وجود نون خامه ای که تو خونه داریم شیرین میشه ...
- میره توالت و وقتی عجله داره میگه نخری نخری و می دود خوب نخری ریشه از ریخت داره و نخری همون نریزی برای ما محسوب میشه.
- وسط مرداد و تو هوای داغ و آفتابی یکهو باران شدیدی گرفت و آسمان رفت زیر آسمان ایستاد و باران ریخت بر سرش و حسابی خیس شد و کلی کیف کرد 
حالا دیروز سبد روی سرش گرفته و شلنگ را بالای سبد می گیرد وقتی با صدای مادرم مواجه شد که وااااای خیس میشی هوا سرده شلنگ اب رو بذار فریاد می زد نــــــــــــــــــــه بارون بارون . برامون جالب بود که ریختن قطرات آب از زیر سبد را به باران تشبیه کرده.
- برای خواهرش تولد گرفتیم و چنان خودش رو در نقش صاحب تولد غرق کرده بود که نگو و حالادایم میگه تیک بیز من اوف ( کیک بذار روی میز من پوف کنم)

- قیافه اش وقتی عصبانی هست خوردنیه دست به کمر میگیره با موهای فرفری و شلوغ پلوغ اخمهاشو تو هم گره می زنه و شروع به وراجی می کنه ما موضوع رو می فهمیم ولی نمی تونم انشای لغات رو اینجا بنویسم از توش چند تا ای بابا قابل فهم هست . 

- دلش برای پارک پر می زنه با دین عکس سرسره تو تلوزیون کلی ذوق می کنه .
- کسی از چین خبر نداره واقعا دارن طبیعی زندگی می کنن ؟

 

kissheart

م . الف گندم
۱۴ آذر ۹۹ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

این روزها هر چی به دست ما میده میگه آفَــنایی و وقتی بهش چیزی میدیم یادآوری می کنه که آفَنایی یعنی بگو

بفرمایین 

- یک روسری توی سرویس تریکو بچه ها هست که کوچیکه، همون را سر عروسک کرده بودیم ( عروسک اندازه بچه واقعی 3 ماهه است و کمی ازش می ترسه و هیچ وقت بغلش نکرده  ) میگه سری بده و روسری را از سر عروسک باز کردم و بستم سر خودش همونطور که از اتاق میره بیرون برگشته به عروسک میگه ممنونم عَسَک .

گفتم که زمان فعلها رو قاطی داره : اومده میگه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه جیغ می زنم میگم نــــــه بریم توالت بدو میگه نه جیش بکنم و به فرش اشاره می کنه باز تازه متوجه شدم میگه اینجا جیش کردم قبلنا .

این روزها عاشق کارتون شده و تلوزیون مختص ایشون و شبکه پویاست البته به سریال کیمیا هم علاقه خاصی داره تا جایی که میگه کیمی دوست منه ( یعنی من کیمیا رو دوست دارم ) کیمی نازه منه - کیمی عاشق منه ( یعنی من عاشق کیمیا هستم )

- خواهرش یک بلوز داره که جلوش از یک پارچه نرم و گربه ای هست وقتی این لباس رو می پوشه روابطش با خواهرش عجیب حسنه می شه و دایم می خواد بغلش کنه و میگه عزیزم م م م م و حسابی ذوق می کنه . علتش همون نرمی لباسشه که دوست داره بغلش.

- تازگی ها یکسره در حال تعویض لباسه و خانه پر از شبار و سابا است امروز رفته سر کشو و به خواهرش میگه باس گشنگ من کو ؟

 

smileyheart

م . الف گندم
۱۴ آذر ۹۹ ، ۱۲:۴۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی یکی زنگ می زنه و میگه دخترا چطورن دلم غنج میره و آرزو می کنم خدا به همه خانوما فرصت مادر شدن رو بده .

سرم نمی شه گفت شلوغه به برکت ورود فرشته کوچکم مرخصی بسی می چسبد .

دغدغه ها عوض شده دنیای مجازی کم رنگ و نوشتن بیرنگ شده البته در یک صفحه دیگر روزمره های کوچولو را می نویسم که دو تا خواننده بیشتر ندارد و روی هم سه تا مادریم که بچه هامون تقریبا در یک بازه زمانی دنیا امدن . 

آسمانم آرام و شاد زندگی می کند و تازگیها (پایان پنج ماهگی در 21 آبان)کمی فقط کمی برای غل خوردن تلاش می کند .

وقت خواب همراه با من آواز می خواند با نوای اَی اَی اَی...

همین زندگی می کنیم 

 

- اگر خاشقچی می دونست اینقدر سر تیتر خبرهای سراسر دنیا می شه از ذوق خودش میمرد.

- گاهی بیکاری بی برنامه ای هم به دنبال دارد 

- اصلا بدو بدو هیچ وقت بد نیست 

- بی خوابی شب رو هیچ خوابی در روز جبران نمی کنه 

- بده من انگشتای خوشمزه تو بخورم مامان

 

م . الف گندم
۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۱:۵۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دخترم لاغر و کم بنیه نیست ولی دایم گله داره و غر میزه و هزار بار میگه گرسنه هستم چیکار کنم باهاش ؟

تو وعده سحر هم میگه غذا نمی خوام و کم میخوره الان دیوانه ام کرده ...

خدایا این پسرها 15 سالگی !!! دخترا 9 سالگی ؟

 

* شعر از امیر خسرو دهلوی

 

م . الف گندم
۰۷ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


گل زردم

همه دردم

تو بیا تا دور تو گردم

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاای

 

بعد از خواندن چند پاراگراف از شبکه های حسگر بیسیم بد ندیدم بزند به سرم  و تلوزیون ، رادیو آوا ، به < از اینجا تا به بیرجند سه گداره > ....

چرخیدم با آهنگ و خندیدم و کیف کردم و با موسیقی اش همراه و هزار نقشه ریخت توی سرم .....

عروسی دخترم بود و داشت با همین آهنگ برای داماد می رقصید  .... و وقتی می گفت آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآااای دامن سفیدش دورش می چرخید . یک دستش بالا بود کمرش به پهلو خم و دست دیگرش به دامن و می چرخید .

 

فداش بشم عسل مادر 

گاهی خوب است آدم به سرش بزند و بیاید همه این به سر زدن ها را بنویسد مبادا فراموش کندش .

یادم بیندازید عروسی عروسکم این آهنگ برای رقصش فراموش نشود .

 

 

م . الف گندم
۲۱ دی ۹۴ ، ۱۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

م . الف گندم
۰۶ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر