امروز دو ساعت اول صبح بیکار بودم و دو ساعت بعدی را هم معلم تاریخ قرض گرفته بود و من باید در امور دفتری با مدیر همراه می بودم و چهار ساعت بعدی با یک کلاس .
امروز باید تکلیف این پایان نامه و روند اداری کار مشخص می شد به هر قسمت که زنگ می زدم یا نبودند و یا جواب درستی دریافت نمی کردم . مدیر گروه هم که دست نیافتنی شده و ...
خلاصه فهمیدم برای دفاع در شهریور باید تا اردیبهشت پروپازول را دفاع کنم و این یعنی خاک عالم به سرم البته موضوع دستم آمده و مسیر روشن شده ولی هنوز سردرگم کابرد این فرضیه ام که از قضا کلی هم کاربرد دارد و نمی دانم کدام طرفی باید بروم و روی همین حساب هنوز موضوع را ثبت ایران داک هم نکرده ام و این خود، نوعی عقب ماندگی محسوب می شود .
تو همین شیش و بیش بودم که یادم آمد وای برنج ها روی گازند و همان شفته خطابشان کنیم بهتر است قرار بود در این فرصت یک و نیم ساعته عدس پلویی مهیا شود که نشد خب دستم من نیست حواسم پرت شد .
عدس ها پخته بودند و برنج ها شفته دو عدد سیب زمینی و دو عدد هویچ آب پز نیز از صبح مهیا بود + شنبلیله کمی + شوید کمی از کمی بیشتر + پودر سیر و ادویه پاپریکا سریع نقشه کُبّه امد توی سرم البته شبه کبه و سیب زمینی و هویچ و عدس و برنج میکس شده + تخم مرغ و نمک ادویه غذایی در حد کتلت ساخته شد و البته سرخ کردن کتلت ها در نیم ساعت امکان پذیر نبود و این شد که زنگ زدم مدرسه ببخشید خانم معاون می شود من این دو ساعت را نیام و به جاش هفته آینده از همان کله صبح در خدمت شما باشم آخه نهارم هنوز حاضر نیست و بچه دوازده و نیم از مدرسه میاد و گشنه می مونه و ایشان فرمودند . رسیدگی به همسر و فرزند مهمتره عزیزم نیاز به جبران هم نیست می تونی بمونی خونه امروز گفتم نه دیگه تا این حد میام ولی دو ساعت دیرتر و این شد که با ارامش بیشتری به کارها رسیدم و رفتم که کم کم حاضر بشوم و البته باز هم یک ربع دیر رسیدم مسیر ما اصلا تاکسی خورش خوب نیست .
از برخورد معاون مدرسه سپاسگذارم .
پ.ن : همه عدس و برنجها زیاد بودند کمی هم عدس پلو لگد شده مهیا شد .
کتلت ها اوووووووووووووووووووم جاتون خالی