قراره مهمون بیاد اینجا گفتم خیلی وقته نیومدم بیام یک آب و جارویی بکنم .
یک خانه با حضور مهمان رونق داره و اینجا حسابی از رونق افتاده
اکه هی ی ی ی ی ...
قراره مهمون بیاد اینجا گفتم خیلی وقته نیومدم بیام یک آب و جارویی بکنم .
یک خانه با حضور مهمان رونق داره و اینجا حسابی از رونق افتاده
اکه هی ی ی ی ی ...
امشب شب قدره ..........
بین این بازار مکاره بنجل خر شده ام . مال خر این همه طرار . درست وسط جهنم تو ایستاده ام ، آنجایی که نظر تو نیست .
و هرکجا نظرت نباشد همان جا جهنم است و من پلشتِ ژنده پوشِ متعفن، رویی نمانده برایم که خودنمایی کنم و شجاعت نشستنِ در درگاهت داشته باشم .
پاکم کن .
اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جایِعٍ اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ.
فقیرم
گرسنه ام
عریانم
من را یکی از همه بدان و بگو بهشت تو کجای این همه جهنم است .
و این من ،
زنی تنها...............
در آستانه فصلی سرد .....
تهی شدن درد بدیه
بد دردیـــــــه
بــــــد!
من اینقدر گوسفندم کافیه بهم لبخند بزنه منم خنده ام بگیره ............
این به این معنا نیست که فراموش کردم . یادم هست ولی به خندیدن ادامه میدم .
چون می خوام پیری سرشار از آرامشی داشته باشم .
حالا یادم افتادم ، 17 ساله که بودم تعریف من از خوشبختی جاری بودن آرامش در زندگی بود .
همین کافی هست برای من .