21 خرداد آسمانم یک ساله میشه و دختر بزرگم کلاس ششم را تمام میکنه بزرگ کردن کوچولو خیلی وحشتناک نیست و لحطه های شیرینی برای همه ما ساخته دیروز به من می گفت نَ نَ آخه اطراف ما کسی به مامان ننه نمی گه این یک آوای خود ساخته بود و وسط گریه ک منو صدا میزد نَ نَ نَ منم می گفتم ننه باباته .
خواهرش رو آیا و یا آیی صدا می کنه و پدرش رو آدا به غذا خوشمزه و همیشگیش مِ مِ
کلاغ پر یاد گرفته قربونش برم .
کلاس های درس تمام شدند و روزهای مراقبت و ازمون و برگه شروع شدند .
چرا نمی تونم بنویسم و بخونم و یا نوشته هام مثل قبل و یا وبلاگ قبلی ام پخته نیست ؟
شاید دلیل عوض شدن دغدغه باشه که به ذهن و فکر مسیر میده شاید نخوندن کتاب خوب و متن عالی باشه . اصلا فکر وقتی غذای خوب نخوره چطور رشد کنه اصلا از کوزه همان برون تراود که دراوست .