*این روزها شبها تا دیر وقت بیدارم
*صبح زود بیدارم و بعد می خوابم تا لنگ ظهر ( ساعت 9.5 تا 10 )
*بدو بدو اشپزخونه نهار شستن ظرف و بعد این وسط پوشک هم عوض می کنم - به جان خودم دستهام رو می شورم -
*اوووووووووووووه چه پوشک گرون شده ما که نداریم پمپرز ببندیم به دخمله همین مای بیبی 40 تایی هم از 16 رسیده به 22 هزار
*آسمان تازه یاد گرفته به قربون صدقه رفتن هامون واکنش نشون بده و با دهن بی دندونش بخنده البته نه همیشه بیشتر صبح های زود که اون حال داره و من با چشمهایی پف کرده و نیمه بسته حال ندارم
* خلاصه الهی از این گرفتاریهای شیرین برای همه درست بشه چارتاچارتا
* امروز که هوس نت گردی داشتم منجر به نداشتن نهار تا این لحظه شده لذا برم پی آشپزی
* دختر بزرگه هم حسابی کمک دست خوبیه برام هرکی بگه بچه پشت سرهم بیارین اشتباه می کنه