در حال مطالعه کتاب « سه کتاب » از زویا پیرزاد هستم .
خوبه فضاسازی اش جوره
هنوز دنبال نوشته هاش بدو بدو ندارم
در حال مطالعه کتاب « سه کتاب » از زویا پیرزاد هستم .
خوبه فضاسازی اش جوره
هنوز دنبال نوشته هاش بدو بدو ندارم
در همین وقت جنگ جهانی درگرفت . چه جنگی؟ آیا اینبار دشمن از مشرق می آمد یا از مغرب ؟ از شمال یا از جنوب ؟ چه فرق میکرد؟ هر بیست و پنج یا سی سال یکبار، یعنی مدت زمان لازم برای ساختن سرباز ، جنگ به پا میشود و پنج یا شش سال ، یعنی مدت زمان لازم برای کشتن سربازی که ساخته شده است ، طول میکشد ؛ پس از آن دوباره سرباز میسازند و دوباره جنگ میکنند. خلاصه جنگ درگرفت ....
قسمتی از داستان هفت شهر عشق نوشته روژه ایکور
این صادقانه ترین جملههایی هست که راجع به جنگ خوندم و شنیدم
هر روز باید هنگام نهار آمار کشتهها رو بشنویم
سندباد رو دیدید دو قلعه با هم جنگ داشتند و کشته می دادند حالا با هر آرمانی هر گروه حق را با خودش می دانست ( آدمهای بند انگشتی بودند ) علی بابا هر دو حاکم را کف دستهاش گذاشت و بردشان روی ایوان قلعه گفت شما دوتا با هم دعوا دارید چرا بقیه باید کشته شوند حالا اینقدر همدیگر را بزنید تا یکی از شما بمیره .
کاش جنگ نبود ....
همین الان اخبار : یک تانکر مواد منفجره کنار زائران منفجر شده ،در مسیر بازگشت در مرکزی رفاهی کنار شش اتوبوس زائران ایرانی ، بیش از 70 نفر شهید شدهاند .
واقعا متاسفم
با توجه به تب هفته کتاب و آزادی من از بند درس و مشق با دخترک راهی کتابخانه شدیم و کارت عضویت را دریافت کردم .
و کورکورانه و هیجان زده بین صف تنگ قفسه ها قدم زدم و اولین کتاب هایی که از انتشارات مرکز و نیلوفر را دیدم انتخاب کردم . بهترین کتابهایی که خواندهام حاصل این دو نشر بوده و اطمینان بیشتری به آنها دارم .
خلاصه از سه کتاب به تصادف انتخاب شده فقط از رمان کوری اثر ژوزه ساراماگو بدم نیامد خلاصه داستان به قلم لیلا صادقی در نت موجود هست .
و من می خوانم .....